حرفهای زیادی بلد نیستم…
من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید…
از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی!
[ یکشنبه 92/8/12 ] [ 3:2 عصر ] [ شیدا .دختری از جنس تنهایی ]
فراموش شده _دخترک دیاز روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج , عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم . |
[ یکشنبه 92/8/12 ] [ 3:2 عصر ] [ شیدا .دختری از جنس تنهایی ]
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |